loading...
راه سبز
سعید بازدید : 221 جمعه 19 آبان 1391 نظرات (0)

بى مهار و بى جل ، كنار صالح ايستاده بود و نوباوه اش ، آنسوتر. با چشمانى زلال و زيباتر و نگاهى نجيب و آرام و معصوم و با اندامى به هنجار شتران ديگر اما بزرگتر و درشت استخوان تر و با پشم و كركى به نرمى پرنيان كه جز زير شكم و خطوط پيشين گردن ، سراسر بدنش را پوشانده بود.
و با رنگى شگرف : آميخته اى از شنگرف و زيتون و كهربا همراه با سايه واره اى از رشته هايى روشن كه چون كلاف نور، از تيره پشت به زير شكم كشيده شده بود و در طيفى ملايم ، هر چه از كوهانه به شكم نزديكتر مى شد، بيشتر رنگ مى باخت . شتر بود اما با چشمان آهو و خراميدن گوزن و نجابت اسب و معصوميت بره ها.در ادامه بخوانیم......

تمام قوم ثمود كه از نه قبيله تشكيل يافته بودند – خرد و بزرگ ، دور صالح و شتر او، حلقه زده بودند و به شتر و نوباوه اش مى نگريستند و به سخنان صالح گوش مى دادند:
- اى مردم ، انيك اين ناقه اعجاز من است و بدان ، حجت خود را بر شما تمام كرده ام ، بدانيد كه اين شتر، به امر خداوند، در ميان شماست . از شير آن ، همه شما مى توانيد خورد. او، در چريدن در مراتع شما آزاد است . نيز بدانيد كه اين شتر، يك روز در ميان ، از اين آبشخور كه در كنار آن ايستاده ايم خواهد خورد و نوبت خود را پاس خواهد داشت . كسى متعرض چريدن و آب نوشيدن او نشود كه خداوند ناخشنود خواهد شد. بارى اين ناقه ، آيتى براى شماست ، ابتلاى شماست ، آزمون شماست . زيرا كه پيامبرى مرا انكار كرديد و از من معجره خواستيد. اينك اين معجزه و اين حجت . مبادا گزندى به شتر برسد، كه اگر چنين كنيد، دچار عذاب خداوند خواهيد شد.
در همان جا كه قبيله عاد (قوم هود) روزگارى مسكن داشتند و بر اثر كفر و سركشى و عناد به خاك هلاك افتاده بودند، ثموديان (قوم صالح ) جاى گرفتند. اينان نيز به راه پيشينيان رفتند: كاخها ساختند، باغها آراستند، كشتها افزودند، آبها جارى و دامها تربيت كردند. سرزمينشان به بار و بر نشست و زندگانيشان به ناز و نعمت گذشت . با اين همه ، درست مانند پيشينيان ، بت پرستى را پيشه خود ساختند و به جاى تفكر و تامل درباره آفريدگار يگانه جهان و پرستش و نيايش او، راهپويان ره شرك شدند!
براى ثموديان نيز، خداوند صالح را به رسالت فرستاد. او هم مانند هود از بزرگان قوم خويش بود و از خردمندان و دانايان به شمار مى رفت . صالح چنان كه بايسته است ، ابلاغ رسالت را آغاز كرد: گاه به لطف و نرمى ، گاه با محاجه و استدلال ، گاه با بيم دادن از عذاب خداوند و گاه با ترغيب به پاداش او.
صالح چندان در دعوت خويش كوشيد كه سرانجام عده اى از دانايان و بى غرضان به او روى آوردند و رسالت او استنكاف ورزيدند و بر عقايد پيشين خود پاى فشردند. اما در همان حال كه بر عصيان و مجادله خود مى افزودند، مى ديدند كه پيروان صالح روز به روز بيشتر مى شوند و شمار كسانى كه او را مرشد و رهبر خويش تلقى مى كنند پيوسته افزون مى گردد. از اين رو، از يك طرف ديگر از ترس زوال قدرت و جاه و جبروت خود و از طرف ديگر براى اثبات ناتوانى صالح و بى اعتبار ساختن او، خواستار معجزه اى شده بودند. معجزه صالح ، شتر او بود.
مدتى گذشت و رفتار شتر به همان گونه بود كه صالح گفته بود. يك روز به آبشخور مى رفت و روز ديگر نه . معجزه ثابت شده بود و صدق مدعاى صالح مسلم . هم بر توجه قوم افزوده شده بود و هم بر حيرت و وحشت مستكبران نافرمان . از اين رو، انجمنها بر پا شد و چاره ها انديشيده شد. از ميان آن جباران ، يكى مى گفت :
- كار بدتر شد؛ بردگان گروه گروه به او مى پيوندند.
ديگرى مى گفت :
- رفتار اين شتر واقعا عجيب است . تنها در روزى كه نوبت اوست به آبشخور مى رود!
سومى مى گفت :
- ولى در عين حال ، آزادانه در مراتع ما مى چرد و كسى نمى تواند او را از چريدن باز دارد. علفى براى شتران و گاوان و گوسفندان ما باقى نخواهد گذاشت .
سران قوم ، به اتفاق ، همه راى به نابودى شتر دادند. اما هيچ كس جرات اين كار را نداشت . همه از عذاب سختى كه صالح بيم داده بود، مى هراسيدند. و روزگارى چند نيز بر اين منوال گذشت .
در آخرين نشست ، سران قوم ثمود كه هنوز به بتهاى خود دل بسته بودند و به پندهاى صالح ارج نمى نهادند، به اين نتيجه رسيدند كه تا شتر صالح ، بنياد آيين قومى آنان را فرو نريخته است ، چاره اى اساسى بينديشند.
يكى از آنان گفت : ما هر يك ، دختران بسيار زيبايى داريم كه خواستگاران زيادى دارند. از ميان اين جوانان كه دلبسته جمال و جلال آنها هستند، مى توانيم شجاع ترينها را انتخاب كنيم و شرط پيوند را كشتن شتر قرار دهيم .
اين طرح ، پس از مشورت و تبادل نظر سران قوم ، به اتفاق آرا پذيرفته شد و شرط ازدواج با دختران ، كشتن شتر قرار گرفت .
كوتاه زمانى بعد، هشت نه جوان قوى و جنگاور، هماهنگ و يكراى ، آماده شده بودند تا شتر را از ميان بردارند و به عوض ، هر يك با دختر دلخواه خود ازدواج كند.
آن روز هم شتر، در مرغزار دامنه كوهسار به چرا مشغول بود و نوباوه اش در كنارش .
جوانان ، در دو دسته ، از پس پشت و پيش روى ، به سوى شتر روانه شدند.
يكى از آنان كه از پيش روى مى رفت ، تيرى در كمان نهاد و به گردن شتر زد.
شتر در حاليكه خون از گردن بلندش بيرون مى ريخت ، به سوى تيرانداز دويد اما پيش از آنكه به او برسد، يكى از آنان كه از پس پشت حمله مى كرد، با يكضربه ، زردپى هر دو پاى او را بريد.
شتر، معصومانه ، ناله اى بلند سر داد و در ميان علفهاى انبوه مرغزار در خون خود غلتيد.
نوباوه او، از ترس سر به بيابان نهاد، چندتن به دنبال او دويدند و بقيه خود را به شتر رساندند.
پس آنگاه ، همان كس كه ضربه شمشير را نواخته بود، با نيزه به قلب شتر زد و حيوان جان تسليم كرد.
آن چندتن نيز كه به دنبال نوباوه شتر رفته بودند، نفس زنان بازگشتند و گفتند رد او را گم كرده اند.
صالح ، برافروخته و نژند و غمگين ، به پهناى صورت مى گريست و كس ‍ نمى دانست بر ستمى كه بر شتر رفته بود، مى گريست يا بر سرنوشت امت خويش كه اينك عذاب خداوند را انتظار مى بردند.
عصيان و خيره سرى قوم چنان بود كه حتى پس از پى كردن شتر، صالح را به تعجيل در نزول عذابى كه وعده داده بود، فرا مى خواندند.
صالح ، در ميان انبوه مردم كه بر سر شتر پى كرده و كشته او را جمع آمده بودند، به ثموديان گفت :
- شما تنها سه روز فرصت داريد. به خانه هاى خود درآييد و منتظر عذاب خداوند باشيد. اين سه روز، خود فرصتى است تا در گذشته و كار خود بينديشيد و به خدا روى بياوريد و توبه كنيد. هر كه ايمان نياورد، در امان نخواهد بود.
اما جز عده اى كه از پيش به او ايمان آورده بودند، كسى به سخنان او توجه نكرد و به ريشخند، خنده به لب آوردند و تمسخر كنان ، هر يك چيزى به او گفت :
آن پيامبر خدا گفت : من حجت خود بر شما تمام كردم و شما خود دانيد!
سه روز بعد، از آتش صاعقه قهر الهى ، ديارى از آن گروه ، جز صالح و كسانى كه از پيش به وى ايمان آورده بودند؛ باقى نماند .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 35
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 42
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 45
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 55
  • بازدید ماه : 48
  • بازدید سال : 438
  • بازدید کلی : 12,806
  • کدهای اختصاصی
    کسب درآمد از پاپ آپ